مهرانمهران، تا این لحظه: 11 سال و 11 ماه و 10 روز سن داره

خاطرات مهران

مهران کوچولو دست میزنه

28 بهمن اولین باری بود که پسر کوچولوی من دست زد فدای دستای کوچیکت بشم مامانی یه دستت ثابت با دست دیگت میزنی روش  مامان جون یه دو هفته هم هست وقتی بهت میگیم برق کو سقف و نگاه میکنی البته این کارو مادرجون مرضیه بهت یاد داده مامانی خیلی بچه آرومی هستی به خاطر مریضی پدر جون ما هر روز بعداز ظهر میریم خونشون شما  هم اصلا کسی رو اذیت نمیکنی مرسی مامان جون که انقد میفهمی
8 خرداد 1392

هشت ماهگی مهران

پسر گلم هشت ماهگیتو خونه عمه مهری جشن گرفتیم به چند دلیل اولیش اینکه داشتیم اثاث کشی میکردیم دوومیش اینکه روز قبلش تولد عمه مهری بود  پسر گلم 17 سالگرد ازدواج من وبابای هم بود ما 17 بهمن 81 عقد کردیم تو دهمین سالگرد ازدواجمون تو با ما بودی خوشگلم هشت ماهگیتم مبارک باشه عسسسسسسسسسسسلم اینم عکساش ...
6 خرداد 1392

چهار دست وپا رفتن مهران

وای وای مامانی چی بگم از کارهای شیرینت خیلی تلاش میکردی برای چهار دست وپا رفتن دوتا دست وپاهتو میذاشتی رو زمین باسنتوبلند میکردی میترسیدی دستاتو حرکت بدی ولی بالاخره موفق شدی تو تاریخ 1391/10/10 یعنی قبل از 7 ماهگیت چهار دست و پا بری مرسی مامانی ...
6 خرداد 1392

اولین مرواریدهای پسرم

مامان جون 16 دی شام خونه مادرجون بودیم داشتم غذا میدادم بهت که یهو احساس کردم قاشق یه صدای کرد بعد دقت که کردم دیدم بله اقا مهرانمون دندون در اورده اینم عکس اولین دندونهای پسرم تو تاریخ 1391/10/17 ...
6 خرداد 1392